محمد خاتمی، رئیس جمهور سابق ایران میگوید اصلاحطلبان باید روی خود را به مردم بگردانند و نه حکومت. او میافزاید فعالان سیاسی نباید تنها در حاشیه انتخابات دور هم جمع شوند و اصلاحطلبی یا هر جریان دیگری باید برنامههای اساسیتری داشته باشد. محمد خاتمی همچنین گفتهاست که رهبران جمهوری اسلامی ایران هم مانند همه انسانهای دیگر قابل نقد هستند و این تصور غلطی است که نمیشود از آنها انتقاد کرد.
محمد خاتمی پیش از این هم گله کرده بود که این روزها به گفته او «تا صحبت از انتخابات آزاد میشود حمله میکنند» و افزوده بود که «باید با ایجاد اطمینان از مهندسی نشدن انتخابات اعتماد مردم را جلب کرد». به گفته محمد خاتمی شرکت در انتخابات حق همه است منتها به شرطی که بشود در آن شرکت کرد.
پیش از اینها رهبر جمهوری اسلامی ایران خواسته بود تا افراد از تکرار مداوم عبارت «انتخابات آزاد» پروهیز کنند تا از این طریق به «دشمن» کمک نشود. حامیان رهبر جمهوری اسلامی ایران هم بلافاصله عبارت «انتخابات آزاد» را در حد اسم رمزی برای «فتنه جدید در سال ۹۲» توصیف کردند.
معنای گفتههای تازه محمد خاتمی چیست؟ این پرسش کلیدی را با سه میهمان این هفته برنامه دیدگاهها در میان گذاشتهایم: مرتضی کاظمیان، فرخ نگهدار و حسن شریعتمداری، سه فعال و تحلیلگر سیاسی به ترتیب در پاریس، لندن و هامبورگ.
آقای مرتضی کاظمیان، گفتههای محمد خاتمی درباره انتخابات و وضع کشور در روز ۳ بهمن در دیدار با سازمان جوانان مجمع نیروهای خط امام و گفتههای دیگر او در روز ۳۰ دی در دیدار با اعضای حزب اراده ملی را چگونه باید تعبیر کرد؟
مرتضی کاظمیان: من گمان میکنم که آقای خاتمی به عنوان تراز جریان اصلاحطلبی به تعبیری و میانهترین فرد در حوزه گفتمان اصلاحطلبی، اگر بپذیریم که ایشان واقعبینانهترین گرایش را نمایندگی میکنند، چندان خوشبین نیستند به چشماندازی برای برگزاری یک انتخابات آزاد و سالم در ایران و همینطور فضایی برای امکان تحرک نیروهای اصلاحطلبی. به خصوص بعد از عدم صدور مجوز برگزاری جبهه اصلاحطلب به نیروهای وفادار به این حوزه گفتمانی خب بیش از پیش مشخص شد که اگر قرار بر حضور اصلاحطلبان باشد آنها باید تمکین کنند به نتایج انتخابات سال ۸۸، نامی از آقای موسوی و کروبی به عنوان دو نامزد آن انتخابات نیاورند و حتی امکان تحرک و یا حتی حضور خود آقای خاتمی هم در چنین بسترهایی منتفی شده.
گویا باید دست و پای اصلاحطلبان بسته شده را متصور شد که حالا قرار است فقط تنور انتخابات را گرم کنند. به این معنا خب عملا منتفی شده حضور اصلاحطلبان. من گمان میکنم خود آقای خاتمی هم یک چنین ارزیابی دارند و صرف نظر از اینکه حضور یا عدم حضور هرکدام از اصلاحطلبان چه نتایجی در مقطع رد صلاحیت داشته باشد نگاه ایشان به حوزه جامعه مدنی از پیامی که ایشان حتی دادند به آقای ماندلا همین هفته گذشته ستایش کردند از آقای ماندلا برای اینکه نگاهش فقط به قدرت نیست و جانب جامعه مدنی و مردم را گرفته.
گمان میکنم که باید از هر نیروی سیاسی و هر چهرهای توقعی داشت که متناسب با پیشینه رفتار او هست و طبیعتا در مورد آقای خاتمی هم نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که رفتاری را به ایشان بار کنیم که فراتر از نشانههای سیاسی ایشان باشد.
آقای فرخ نگهدار، از محمد خاتمی نقل شده که «ما (یعنی اصلاحطلبان) باید رویمان را بیشتر به سمت مردم بگردانیم تا به سوی حکومت. نه اینکه پشت به حکومت کنیم. نه. حکومت به ما پشت کرده و ما هم با بزرگواری این پشت کردن آنها را تحمل میکنیم.» با مقایسه لحن و گفتههای تازه آقای خاتمی در ۳ بهمن و قبلش در ۳۰ دی چه نتیجهگیری میشود کرد؟
فرخ نگهدار: خب آقای خاتمی به این مساله اشاره میکند که متاسفانه حاکمیت جمهوری اسلامی ایران تن به به رسمیت شناختن حقوق ملت و حقوق منقدین نمیدهد و این باعث نمیشود که ما اصلاحطلبان از گفتوگوی با مردم بپرهیزیم و همچنین منتظر بمانیم بدون هیچ نوع عملی. آقای خاتمی میدهند و در تمام طول مدتی هم که آقای خاتمی در راس امور بودند در دولت و یا قبل از آن در وزارت آقای رفسنجانی بودند، این منش را داشتند که با مردم گفتوگو کنند و پاسخگویی حکومت را در قبال مطالبات مردم احترام بگذارند، ببینند اهمیت این امر را.
چگونه میشود این امتناع حاکمیت را از برآوردن خواستها و مطالبات حقه و قانونی مردم تغییر داد. یک چنین بحثی به نظر من در گفتههای آقای خاتمی و من وقتی جستجو میکنم میبینم کمتر در مرکز توجه قرار میگیرد. همین اهمیت گفتگو اگر ما پشتمان را به حاکمیت نمیکنیم معنای اینکه این کار را نمیکنیم پس چه کار میکنیم؟ به نظر من به روشنی و صراحت میتوان تاکید کرد که فراخواندن حاکمیت به شنیدن مطالبات مردم و تن دادن به گفتگو با مخالفان و منقدان حکومت که متاسفانه تا امروز در بدنه جمهوری اسلامی ایران جاری بوده ولی متاسفانه حاکمیت هرگز به خودش اجازه نداده که با مخالفان و منقدین و کسانی که ناراضی هستند از وضعیت موجود به گفتوگو بنشینند. به نظر من این موضوع در بیانی که شما از آقای خاتمی نقل کردید مورد توجه بیشتر قرار گیرد.
آقای حسن شریعتمداری، از محمد خاتمی در دیدار روز ۳ دی ماه به همین اعضای مجمع جوانان سازمان نیروهای خط امام نقل شده که هم بنیانگذار و هم رهبر کنونی جمهوری اسلامی ایران قابل نقد هستند. این گفتهها آقای خاتمی را در سمتگیری قبل از انتخابات در چه جایگاهی و موقعیتی قرار میدهد؟
حسن شریعتمداری: قبل از اینکه به این سئوال شما بپردازم صحبتهایی که آقای خاتمی در عرض این مدت کرده قبول واقعیتی است که از مدتها پیش بر فضای سیاست ایران حاکم است و اعلان آن از سوی آقای خاتمی است.
یکی از آنها این است که دوران انتخابات رقابتی از سال ۸۸ به بعد به پایان رسیده و جامعه بعد از این بین انتخابات فرمایشی و انتخابات آزاد و منصفانه با معیارهای بینالمللی در انتخاب خواهد بود و بسته به تعادل قوا یکی از این دو نوع حاکم خواهد شد.
دوم این است که اصلاحطلبان امروزی سیاست دولت محور سابق خودشان را به سیاست جامعه محور میخواهند تبدیل کنند و دلیل این را نه تبری از حکومت بلکه تبری حکومت از خودشان میدانند. البته با چنین رویکردی واضح است که در مقابل جریان دوزیستی مانند احمدینژاد که یک سو پای در دولت دارد و از یک سو سعی میکند با شعارهای عوام پسند مردم را به سمت خودش بکشاند، با چنین گفتههای معتدل، ملایم و بیخاصیتی پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان بسیج نخواهد شد و در پشت آنها قرار نخواهد گرفت.
صحبت آقای خاتمی در نقد آقای خامنهای و آقای خمینی عکسالعمل ایشان به مقالات دانشمند گرامی آقای کدیور هست که در مقالات مفصلی نشان داد آقای خمینی عالما و عامدا عمل قتل را در مورد پدر من انجام داده و با وجود اینکه میدانسته که ایشان مریض هستند از اعزام ایشان به بیمارستان خودداری کرده.
این مطلب در بین اصلاحطلبان و اصولگرایان انعکاس شدیدی داشته و آقای خاتمی به نوعی ملایم آقای کدیور را مذمت کرده که هرچند اصل صحبت تو درست است ولی اکنون موقع این سخن نیست. که البته به نظر من انتقاد ایشان از آقای کدیور انتقاد صحیحی نیست. باید این نقد از ابتدای انقلاب بود تا درخت ظلم به این غایت نمیرسید.
آقای مرتضی کاظمیان، محمد خاتمی در ملاقات سیام دیماه خودشان با اعضای حزب اراده ملی همچنین گفتند که تا صحبت از انتخابات آزاد میشود حمله میکنند. میدانیم که قبل از این صحبت رهبر جمهوری اسلامی ایران گفته بودند که لزومی به تکرار عبارت انتخابات آزاد نیست، تا حالا سی تا انتخابات برگزار شده و همه این رایگیریها آزاد بوده. علاوه بر آن علی سعیدی نماینده رهبر در سپاه پاسداران هم صحبت از این کرده بوده که این دخالت نیست اگر مهندسی معقول و منطقی شود از سوی سپاه پاسداران. که تلویحا آقای خاتمی در همین گفتهها هم به آن انتقاد کردند. این مجموعه چه چیزی را نشان میدهد درباره وضعیت آقای خاتمی نسبت به نهادهای تحت نظارت رهبر؟
آقای خاتمی از فردای انتخابات ۲۲ خرداد ۸۸ در حوزه گفتمانی جنبش سبز قرار گرفت. عملا در کنار آقای موسوی و آقای کروبی. هر چند با کاراکتر و ویژگیهایی که خود ایشان دارند، ادبیاتی که ایشان دارند، خب حضور متفاوتی داشت. اما تا حالا حضورش را در کنار آن فضایی که معترض هست به انتخابات ۸۸ و به هر حال نحوه مواجهه حاکمان اقتدارگرا با شهروندان معترض، ایشان حفظ کرده. حضور معنیداری دارد در کنار خانواده زندانیان سیاسی، در کنار زندانیانی که آزاد شدند. یا موضعگیریهای ایشان در قبال آقایان موسوی و کروبی و خانم رهنورد به نظر من وجه ممیزه را بیشتر نشان داده و عریان کرده. این چیزی نیست که پنهان باشد از چشم بیت رهبر جمهوری اسلامی و آن جریان امنیتی نظامی رانتی حاکم.
وقتی یک کنگره اصلاحطلبی اجازه برگزاری پیدا نمیکند، وقتی که تاکید میشود به برگزار کنندگان که مثلا اعضای جبهه مشارکت که حزب اصلی اصلاحطلب است، اجازه حضور ندارند یا حتی آقای خاتمی امکان حضور ندارد این تقریبا تکلیف سیاسی موجود را مشخص کرده. گمان میکنم آقای خاتمی همچنان جانب جامعه مدنی را گرفتهاند و طبیعتا این خوشایند بیت رهبری نیست و شخص رهبر جمهوری اسلامی و تمرکز ایشان بر استانداردهای انتخابات آزاد، سالم و عادلانه و اینکه باید یک شرایطی مهیا باشد که از جمله اینها را در بیانیه مشهورشان در قبل از انتخابات مجلس نهم هم ابراز کردند. عملا بازخوانی همان مواضع آقای میرحسین موسوی هست یا به تعبیری تاکید بر مواضعی است که سه دهه است نیروهای اصلاحطلبی در ایران ابراز کردند.
مشابهت سازی میکنم من با همان شروطی که نهضت آزادی ایران مرحوم مهندس بازرگان از سال ۶۰ تا سال ۷۲ که مهندس بازرگان در قید حیات بود در چهار انتخابات مکرر تاکید داشت و البته در دو انتخابات آن آقای مهندس بازرگان خودش را در معرض داوری شورای نگهبان قرار داد. در دو انتخابات، نه. کنار کشید و همان حوزه گفتمانی جامعه مدنی ایستاد. این به نظر میرسد که آقای خاتمی در انتخابات آتی هم یک چنین رویکردی را انتخاب کردند. که البته خوشایند برخی از لایههای اصلاحطلبی نیست.
اما بیگمان کسانی که باور دارند به فضای جنبش سبز و ادامه دارند میدهند مطالبات آقای موسوی کروبی را من گمان میکنم خیلی همدل باشند با آقای خاتمی و از این رویکرد خوشحال.
آقای نگهدار، آقای محمد خاتمی هیچگاه از دادن رای پرهیز نکردند. چنانکه خیلی از رهبران سیاسی جمهوری اسلامی ایران چنین کاری را نمیکنند. ولی مساله نامزد معرفی کردن مطرح است. از این گفته آقای خاتمی چه برداشتی را میشود کرد. آیا زود است که الان نتیجهگیری شود یا الان به یک تفسیر رسید درباره این که رفتار انتخاباتی این رگه از اصلاحطلبان چه خواهد بود و واکنش رگههای دیگر چیست؟
برداشتهایی که فعالان سیسی، ناظران امور یا تحلیلگران از وضعیت موجود ارائه میدهند البته یک سان نیست.
اشاره میکنم به صحبتی که آقای خامنهای مطرح کردند در زمینه نقد کسانی که تاکید دارند بر نقد انتخابات آزاد. واکنش تحلیلگران در سنجش اینکه چه امکانی برای حضور کدام نیروها در صحنه سیاسی مساعد است کاملا متفاوت بود. خود آقای خاتمی اشاره میکند به سخن آقای خامنهای و میگوید رهبر جمهوری اسلامی هم تاکید کرده که انتخابات معلوم است که باید آزاد باشد و در مورد سلامتش هم تعهد کرده که پیگیرانه ادامه خواهد داد. یعنی به نوعی سخن را دلیلی بر شنیدن صدای معترضانی که به انتخابات قبلی معترض بودند تلقی میکند و خیلی از فعالان دیگر به خصوص در رسانههای اینترنتی کاملا برعکس این سخن را یک جوری تعبیر کردند که به معنای این بود که آب پاکی را روی دست کسانی که فکر میکردند تغییری در رویه رهبر جمهوری اسلامی به وجود آمده ریخته شد.
من فکر میکنم هنوز تا این لحظه که ما با هم صحبت میکنیم تکلیف انتخابات آتی روشن نیست و این قبل از اینکه به این معنا باشد که حاکمیت به نوعی دارد راه را برای شرکت اصلاحطلبان در انتخابات نمیبندد یا باز نگاه میدارد به این معناست که گروهبندیهای درون حاکمیت قادر نیستند راه حلی برای انتخابات آتی پیدا کنند. هر نوع راه حلی برای انتخابات آتی پیامدهایی خواهد داشت که مورد طبع و علاقه برگزار کنندگان انتخابات نیست.
و من در پایان این دور از صحبت خودم میخواهم روی این نکته تاکید کنم که رسیدن اصلاحطلبان به اجماع در مورد این که چه کسی و با کدام برنامه میتواند معرفی شود به جامعه و حکومت برای شرکت، آن فرد و آن برنامه قبل از اینکه بستگی داشته باشد به فشارهای حکومتی، بستگی دارد به علاقه، درایت، تدبیر و توانمندی حلقههای مختلف اصلاحطلبی برای این که به این اجماع برسند. من این را به شرایط سیاسی موکول نمیکنم. معرفی کسی با برنامه روشنی برای حل مساله مرکزی کشور که مثل تحریمها و وضع اقتصادی است.
آقای شریعتمداری، اگر چنانکه محمد خاتمی ذکر کرده، شرایطی فراهم شود برای اینکه اصلاحطلبان بتوانند رای معنیدار خودشان را بدهند در آن صورت واکنش نیروهایی که خارج از دایره حاکمیت هستند به مواضعی مثل مواضع محمد خاتمی چیست؟ یا اینکه هنوز زود است که چنین پرسشی اصلا مطرح شود؟
سابقه انتخابات در جمهوری اسلامی این بار را به رای دادن یا ندادن تحمیل میکند که رای افراد شاخصی مانند آقای خاتمی نه رای به کاندیداهای ارائه شده که بیعت با ولی فقیه یا استنکاف از بیعت است. و این واقعیت است که برای آنها این تصمیمگیری را بسیار سخت میکند. یعنی آقای خاتمی در تصمیمگیری خودش نه فضای سیاسی موجود و نه پایگاه اصلاحطلبان و رویکرد جدید جامعه محور خودش بر دوشش سنگینی میکند بلکه این واقعیت که با استنکاف از رای دادن در مقابل ولی فقیه قرار خواهد گرفت و جزء نیروهایی محسوب خواهد شد که دیگر هیچ مقطع مشترکی با نظام جمهوری اسلامی که ولی فقیه همه آن را از آن خودش میداند و هر چند نیست، نخواهد داشت.
امروز اصلاحطلبان که دیگر از لحاظ مفهومی چیزی در گفتمان اصلاحطلبی ندارند و فقط یک هویت برای آنها باقی مانده یا باید به مفهوم اصلاحطلبی یعنی رویکرد به خواستهای جامعه برای گذار مسالمت آمیز از استبداد به دموکراسی روی بیاورند و سیاستهای جامعه محور پیش بگیرند و این ریسک را به جان بخرند که موقعی که رای دادن تغییر مهمی در فضای سیاسی ایجاد نکند در مقابل ولی فقیه بایستند و به او «نه» بگویند و برای برآورد چنین شرایطی هنوز زود است به خاطر اینکه این انتخابات قابل پیشبینی نیست.
ولی داشتن چنین جراتی و داشتن چنین ارادهای خواست مردم از چهرههای شاخصی مانند آقای خاتمی است. و این تصمیم برای ایشان تصمیم آسانی نیست. برای اینکه به نظامی که عمری به آن دل باختند و جوانی در پای آن گذاشتند و خوب و بد آن در کارنامه آن ثبت است باید یا یک بار علاوه بر اینکه نظام به آنها پشت کرده آنها هم به نظام پشت کنند و به آقای خامنهای... یا باید به جان بخرند که به تدریج پایههای خودشان را به جز اندکی که به هر صورت و در هر شرایطی حامی آنها خواهند بود از دست بدهند. و به گمان من اگر چنین تصمیمی را مجبور شوند بگیرند در هر صورت یعنی در صورت شرکت در انتخابات یا عدم شرکت در انتخابات یکپارچه نخواهند بود.
آقای کاظمیان، جمعبندیتان را ارائه دهید در مورد تاثیر حرفهای محمد خاتمی بر روی شرایط پیش از انتخابات با توجه به تمایز میان نظر شما و نظر آقایان شریعتمداری و فرخ نگهدار.
با توجه به اینکه به هر حال آقای خاتمی شرایط موجود را در فاصله مخصوص ارزیابی کردند آن لوازم انتخابات آزاد و سالم، طبیعتا هر نامزدی که خودش را منتسب کند به حوزه گفتمان اصلاحطلبی نمیتواند پشتوانه اجتماعی معنیدار داشته باشد. مثلا حتی کسی مثل آقای عارف میگوید اگر بتوانم ده در صد افزایش بدهم میزان مشارکت را در انتخابات حاضر میشوم و دنبال گرم کردن انتخاباتم. این تعبیر خود ایشان است به طور دقیق.
ولی اگر آقای خاتمی که به عقیده من در حال حاضر محبوبترین چهره سیاسی در ایران هستند و تنها کسی است که میتواند تغییر معنیداری ایجاد کند در میزان مشارکت مردم در پای صندوقهای رای البته به جز آقای موسوی و کروبی که در حصرند، ایشان اگر بخواهند حضور پیدا کنند در انتخابات باید توضیح دهند به مردم که چطور میشود در انتخاباتی مشارکت کرد که دو نامزد قبلی آن در حصر و حبس اند. چطور میشود در انتخاباتی شرکت کرد که میلیونها شهروند به آن معترض شدند و حضور آنها در پای صندوقهای رای در سال ۸۸ مورد خیانت و تجاوز دستگاه سرکوب حکومت قرار گرفت و بیاعتنا به اعتراض و پرسش آنها روندهای رسمی طی شد.
حضور آقای خاتمی اگر بدون پشتوانه اجتماعی صورت بگیرد و نتواند نیرویی اجتماعی را بسیج کند که خودش را تحمیل کند در شکل برگزاری انتخابات به حاکمیت، آن هم بیثمر خواهد بود.
من گمان میکنم که مبتنی بر همین مفروضات است که اساسا آقای خاتمی هم هیچ رغبتی به حضور در انتخابات نشان نمیدهند به عنوان یک نامزد مگر اینکه شرایط دگرگون شود که هیچ چشماندازی برایش متصور نیستیم ما.
من همدلم با اینکه اگر کسی قرار است نامزد شود باید اجماع پیرامونش صورت بگیرد ولی صرف این اجماع اگر رویکردی مبتنی بر جنبش اجتماعی نداشته باشد نمیتواند موفق باشد. آقای خاتمی مداری از رفتار سیاسی را انتخاب کردهاند که فاصله دارد با آن چیزی که آقای موسوی و آقای کروبی اتخاذ کردند.
به خاطر این من شخصا به عنوان ناظر احساس رضایت میکنم اگر همین که ایشان نامزد نشوند در انتخاباتی که فرمایشی و نمایشی است. همه افکار عمومی در داخل و خارج متوجه شوند که آن چیزی که در ایران گذشته فقط یک نمایش است و به تعبیر آقای موسوی تلاش اقتدارگرایان برای شکلدهی یک کره شمالی با بزک دموکراسی در ایران...
آقای نگهدار، شما هم با پیشنهاد رفتار انتخاباتی آقای کاظمیان برای آقای محمد خاتمی و حامیانش موافقید که چه نوع باشد و چه نوع نباشد در انتخابات آینده؟
پیشبینی و ارزیابی آقای کاظمیان از وضعیت سیاسی به نظر من در نهایت بحث سیاه آیندهای که ممکن است پیش روی ایران قرار گیرد نظر ایشان قرار میگیرد. یعنی تصوری که از پیامدهای این انتخابات خواهند داشت.
اگر ما بخواهیم تمام امکانات تاثیرگذاری مثبت بر شرایط سیاسی کشور را به خصوص وقتی که به ثول آقای خاتمی با چالشهای بزرگ بینالمللی مواجه هستیم سیاهترین سناریو را تصویر کنیم آن سناریویی است که مجموعه طیفهای اصلاحطلب نومید هستند و حاکمیت هم از رسیدن به یک توافقی برای برگزاری رقابت جدی بین گروههایی که شدیدا با هم درگیر هستند عاجز میماند و در آخرین لحظه رهبر تصمیم میگیرد که فلان فرد به ضرب و زور تحمیل ملت شود و پیامد این انتخابات چه در عرصه روابط بینالمللی و چه در عرصه روابط دولت ملت فاجعه بزرگ برای کشور را من تردید ندارم که رقم خواهد زد.
امروز ما در شرایطی نیستیم که بپذیریم که این تنها گزینه پیش روی ما طیفهای ناراضی و منتقد وضع موجود هست. هنوز این راهها باز است و اگر تفاوتی در زاویه نگاه به صحنه سیاسی بین آنچه که من گفتم و آنچه که آقای کاظمیان گفت بخواهیم جستجو کنیم البته علاوه بر این که طیف وسیعی از دیدگاهها و نقطه نظرها اشتراک نظر وجود داشت چه بین صحبتهای آقای کاظمیان و من و چه صحبتهای آقای شریعتمداری با من، نقطه تفاوت را اگر شما بخواهید انگشت بگذارید امکاناتی به نظر من هنوز باز هست و منشاء این امکانات هم شکافهای درون حکومت و میزان آگاهی سیاسی نهفته در جامعه است که ما را از توسل به بدترین گزینه یا پذیرش بدترین گزینه که تحریم و یک حکومت ناثبات در آینده هست از این یک کمی دور میکند.
در مورد صحبتهایی که آقای شریعتمداری گفتند در این مورد هم من فکر میکنم ایشان یک ایراد ساختاری در درون نظام جمهوری اسلامی ایران به درستی میبینند که آن ایراد باعث میشود که با معیارهای شناخته شده بینالمللی در مورد ضوابط انتخابات آزاد سازگاری نداشته باشد و آنچه که محصول این انتخابات خواهد بود یک چیزی که قابل پذیرش برای طیف وسیعی از نیروهای سیاسی باشد نیست. لذا انتظار ندارند که اصلاحطلبان در چارچوبه قانون اساسی بتوانند دست به عملی بزنند که این وضعیت را تغییر دهد.
از نظر من جمهوری اسلامی ایران از ابتدای تاسیسش تا امروز با این تنگناها مواجه بوده ولی ظرفیتهایی چه در درون نظام و چه درون جامعه همواره وجود داشته که امکان گشایش فضای سیاسی امکان مشارکت بیشتر و امکان برگزاری انتخابات پرشور با حضور اکثریت جامعه را از بین نبرده. این امکانات اکنون تضعیف شده به دلیل حوادثی که پیش آمده. همچنان میتوان برای تغییر رفتار حاکمان با قانون و با مردم و با مخالفان تدبیرهای اصلی مخالفان سنجیده شود که موثر واقع شود و فضای کشور را بتواند تغییر دهد.
آقای شریعتمداری، چنان که آقای فرخ نگهدار میگویند امکان تغییر رفتار حاکمان در شرایط پیش از انتخابات برای فراهم کردن زمینه یک انتخابات سالم هست یا آنچنان که آقای کاظمیان میگویند شما هم ممکن است فکر کنید که یک خطر بزک کردن نظام هست؟
نه خیر. من تفاوتم را با دو گوینده محترم باید اینجا تاکید کنم و آن این است که درست است که رفتار حاکمان ممکن است در فضای انتخاباتی آینده تغییر کند ولی این نه به علت اراده آنها بر تغییر بلکه به علت جبری است که به آنها تحمیل میشود که حاکمان فصل الخطاب خودشان را از دست دادهاند و این تغییر اراده تمرکزی ندارد. این شرایط سیاسی جهانی، شرایط سیاسی داخلی است که این تغییر را به آنها ممکن است تحمیل کند.
بنابراین و به این دلیل که گفتم اولا انتخابات رقابتی به معنی رقابت جناحهای داخلی نظام امری است منتفی. انتخابات آینده یا فرمایشی است یا چنانچه از هم اکنون پیداست گفتمان انتخابات آزاد و منصفانه با معیارهای بینالمللی و نظارت نیروهای بیطرف گفتمان برتر است و موضوع انتخابات آتی دو محور خواهد داشت. یکی اتکا به انتخابات آزاد و منصفانه و دیگری چالش بر حول مذاکره با آمریکا و رفع تحریمها. و این است که جامعه سیاسی ایران و جامعه حکومت را هر دو را پولاریزه خواهد کرد.
به هیچ وجه صحبت آقای فرخ نگهدار عملی نیست. به این معنا که دیگر بازگشت به انتخابات رقابتی و تجدید فضای گذشته ممکن نیست. ولی آنچه که آقای کاظمیان میگویند یک سناریو است و ممکن است حکومت زورش نرسد و جامعه درش نشاطی پیدا شود، انتخابات آزاد و منصفانه فرادستی پیدا کند و حداقل پیششرطهای انتخابات آزاد در محدوده مهمی مانند آزادی زندانیان سیاسی، آزادی مطبوعات و آزادی تحزب به مراتبی از توفیق خودش دست پیدا کند. ولی به هر صورت آنچه که آقای نگهدار میگویند از لحاظ تاریخی زمانش سپری شده و اگر با ملاک ایشان نگاه کنیم آقای خاتمی هم دچار رادیکالیزم و تندروی است و باید مقداری آرامتر حرکت میکرد.
محمد خاتمی پیش از این هم گله کرده بود که این روزها به گفته او «تا صحبت از انتخابات آزاد میشود حمله میکنند» و افزوده بود که «باید با ایجاد اطمینان از مهندسی نشدن انتخابات اعتماد مردم را جلب کرد». به گفته محمد خاتمی شرکت در انتخابات حق همه است منتها به شرطی که بشود در آن شرکت کرد.
پیش از اینها رهبر جمهوری اسلامی ایران خواسته بود تا افراد از تکرار مداوم عبارت «انتخابات آزاد» پروهیز کنند تا از این طریق به «دشمن» کمک نشود. حامیان رهبر جمهوری اسلامی ایران هم بلافاصله عبارت «انتخابات آزاد» را در حد اسم رمزی برای «فتنه جدید در سال ۹۲» توصیف کردند.
معنای گفتههای تازه محمد خاتمی چیست؟ این پرسش کلیدی را با سه میهمان این هفته برنامه دیدگاهها در میان گذاشتهایم: مرتضی کاظمیان، فرخ نگهدار و حسن شریعتمداری، سه فعال و تحلیلگر سیاسی به ترتیب در پاریس، لندن و هامبورگ.
آقای مرتضی کاظمیان، گفتههای محمد خاتمی درباره انتخابات و وضع کشور در روز ۳ بهمن در دیدار با سازمان جوانان مجمع نیروهای خط امام و گفتههای دیگر او در روز ۳۰ دی در دیدار با اعضای حزب اراده ملی را چگونه باید تعبیر کرد؟
مرتضی کاظمیان: من گمان میکنم که آقای خاتمی به عنوان تراز جریان اصلاحطلبی به تعبیری و میانهترین فرد در حوزه گفتمان اصلاحطلبی، اگر بپذیریم که ایشان واقعبینانهترین گرایش را نمایندگی میکنند، چندان خوشبین نیستند به چشماندازی برای برگزاری یک انتخابات آزاد و سالم در ایران و همینطور فضایی برای امکان تحرک نیروهای اصلاحطلبی. به خصوص بعد از عدم صدور مجوز برگزاری جبهه اصلاحطلب به نیروهای وفادار به این حوزه گفتمانی خب بیش از پیش مشخص شد که اگر قرار بر حضور اصلاحطلبان باشد آنها باید تمکین کنند به نتایج انتخابات سال ۸۸، نامی از آقای موسوی و کروبی به عنوان دو نامزد آن انتخابات نیاورند و حتی امکان تحرک و یا حتی حضور خود آقای خاتمی هم در چنین بسترهایی منتفی شده.
گویا باید دست و پای اصلاحطلبان بسته شده را متصور شد که حالا قرار است فقط تنور انتخابات را گرم کنند. به این معنا خب عملا منتفی شده حضور اصلاحطلبان. من گمان میکنم خود آقای خاتمی هم یک چنین ارزیابی دارند و صرف نظر از اینکه حضور یا عدم حضور هرکدام از اصلاحطلبان چه نتایجی در مقطع رد صلاحیت داشته باشد نگاه ایشان به حوزه جامعه مدنی از پیامی که ایشان حتی دادند به آقای ماندلا همین هفته گذشته ستایش کردند از آقای ماندلا برای اینکه نگاهش فقط به قدرت نیست و جانب جامعه مدنی و مردم را گرفته.
گمان میکنم که باید از هر نیروی سیاسی و هر چهرهای توقعی داشت که متناسب با پیشینه رفتار او هست و طبیعتا در مورد آقای خاتمی هم نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که رفتاری را به ایشان بار کنیم که فراتر از نشانههای سیاسی ایشان باشد.
آقای فرخ نگهدار، از محمد خاتمی نقل شده که «ما (یعنی اصلاحطلبان) باید رویمان را بیشتر به سمت مردم بگردانیم تا به سوی حکومت. نه اینکه پشت به حکومت کنیم. نه. حکومت به ما پشت کرده و ما هم با بزرگواری این پشت کردن آنها را تحمل میکنیم.» با مقایسه لحن و گفتههای تازه آقای خاتمی در ۳ بهمن و قبلش در ۳۰ دی چه نتیجهگیری میشود کرد؟
فرخ نگهدار: خب آقای خاتمی به این مساله اشاره میکند که متاسفانه حاکمیت جمهوری اسلامی ایران تن به به رسمیت شناختن حقوق ملت و حقوق منقدین نمیدهد و این باعث نمیشود که ما اصلاحطلبان از گفتوگوی با مردم بپرهیزیم و همچنین منتظر بمانیم بدون هیچ نوع عملی. آقای خاتمی میدهند و در تمام طول مدتی هم که آقای خاتمی در راس امور بودند در دولت و یا قبل از آن در وزارت آقای رفسنجانی بودند، این منش را داشتند که با مردم گفتوگو کنند و پاسخگویی حکومت را در قبال مطالبات مردم احترام بگذارند، ببینند اهمیت این امر را.
چگونه میشود این امتناع حاکمیت را از برآوردن خواستها و مطالبات حقه و قانونی مردم تغییر داد. یک چنین بحثی به نظر من در گفتههای آقای خاتمی و من وقتی جستجو میکنم میبینم کمتر در مرکز توجه قرار میگیرد. همین اهمیت گفتگو اگر ما پشتمان را به حاکمیت نمیکنیم معنای اینکه این کار را نمیکنیم پس چه کار میکنیم؟ به نظر من به روشنی و صراحت میتوان تاکید کرد که فراخواندن حاکمیت به شنیدن مطالبات مردم و تن دادن به گفتگو با مخالفان و منقدان حکومت که متاسفانه تا امروز در بدنه جمهوری اسلامی ایران جاری بوده ولی متاسفانه حاکمیت هرگز به خودش اجازه نداده که با مخالفان و منقدین و کسانی که ناراضی هستند از وضعیت موجود به گفتوگو بنشینند. به نظر من این موضوع در بیانی که شما از آقای خاتمی نقل کردید مورد توجه بیشتر قرار گیرد.
آقای حسن شریعتمداری، از محمد خاتمی در دیدار روز ۳ دی ماه به همین اعضای مجمع جوانان سازمان نیروهای خط امام نقل شده که هم بنیانگذار و هم رهبر کنونی جمهوری اسلامی ایران قابل نقد هستند. این گفتهها آقای خاتمی را در سمتگیری قبل از انتخابات در چه جایگاهی و موقعیتی قرار میدهد؟
حسن شریعتمداری: قبل از اینکه به این سئوال شما بپردازم صحبتهایی که آقای خاتمی در عرض این مدت کرده قبول واقعیتی است که از مدتها پیش بر فضای سیاست ایران حاکم است و اعلان آن از سوی آقای خاتمی است.
یکی از آنها این است که دوران انتخابات رقابتی از سال ۸۸ به بعد به پایان رسیده و جامعه بعد از این بین انتخابات فرمایشی و انتخابات آزاد و منصفانه با معیارهای بینالمللی در انتخاب خواهد بود و بسته به تعادل قوا یکی از این دو نوع حاکم خواهد شد.
دوم این است که اصلاحطلبان امروزی سیاست دولت محور سابق خودشان را به سیاست جامعه محور میخواهند تبدیل کنند و دلیل این را نه تبری از حکومت بلکه تبری حکومت از خودشان میدانند. البته با چنین رویکردی واضح است که در مقابل جریان دوزیستی مانند احمدینژاد که یک سو پای در دولت دارد و از یک سو سعی میکند با شعارهای عوام پسند مردم را به سمت خودش بکشاند، با چنین گفتههای معتدل، ملایم و بیخاصیتی پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان بسیج نخواهد شد و در پشت آنها قرار نخواهد گرفت.
صحبت آقای خاتمی در نقد آقای خامنهای و آقای خمینی عکسالعمل ایشان به مقالات دانشمند گرامی آقای کدیور هست که در مقالات مفصلی نشان داد آقای خمینی عالما و عامدا عمل قتل را در مورد پدر من انجام داده و با وجود اینکه میدانسته که ایشان مریض هستند از اعزام ایشان به بیمارستان خودداری کرده.
این مطلب در بین اصلاحطلبان و اصولگرایان انعکاس شدیدی داشته و آقای خاتمی به نوعی ملایم آقای کدیور را مذمت کرده که هرچند اصل صحبت تو درست است ولی اکنون موقع این سخن نیست. که البته به نظر من انتقاد ایشان از آقای کدیور انتقاد صحیحی نیست. باید این نقد از ابتدای انقلاب بود تا درخت ظلم به این غایت نمیرسید.
آقای مرتضی کاظمیان، محمد خاتمی در ملاقات سیام دیماه خودشان با اعضای حزب اراده ملی همچنین گفتند که تا صحبت از انتخابات آزاد میشود حمله میکنند. میدانیم که قبل از این صحبت رهبر جمهوری اسلامی ایران گفته بودند که لزومی به تکرار عبارت انتخابات آزاد نیست، تا حالا سی تا انتخابات برگزار شده و همه این رایگیریها آزاد بوده. علاوه بر آن علی سعیدی نماینده رهبر در سپاه پاسداران هم صحبت از این کرده بوده که این دخالت نیست اگر مهندسی معقول و منطقی شود از سوی سپاه پاسداران. که تلویحا آقای خاتمی در همین گفتهها هم به آن انتقاد کردند. این مجموعه چه چیزی را نشان میدهد درباره وضعیت آقای خاتمی نسبت به نهادهای تحت نظارت رهبر؟
آقای خاتمی از فردای انتخابات ۲۲ خرداد ۸۸ در حوزه گفتمانی جنبش سبز قرار گرفت. عملا در کنار آقای موسوی و آقای کروبی. هر چند با کاراکتر و ویژگیهایی که خود ایشان دارند، ادبیاتی که ایشان دارند، خب حضور متفاوتی داشت. اما تا حالا حضورش را در کنار آن فضایی که معترض هست به انتخابات ۸۸ و به هر حال نحوه مواجهه حاکمان اقتدارگرا با شهروندان معترض، ایشان حفظ کرده. حضور معنیداری دارد در کنار خانواده زندانیان سیاسی، در کنار زندانیانی که آزاد شدند. یا موضعگیریهای ایشان در قبال آقایان موسوی و کروبی و خانم رهنورد به نظر من وجه ممیزه را بیشتر نشان داده و عریان کرده. این چیزی نیست که پنهان باشد از چشم بیت رهبر جمهوری اسلامی و آن جریان امنیتی نظامی رانتی حاکم.
وقتی یک کنگره اصلاحطلبی اجازه برگزاری پیدا نمیکند، وقتی که تاکید میشود به برگزار کنندگان که مثلا اعضای جبهه مشارکت که حزب اصلی اصلاحطلب است، اجازه حضور ندارند یا حتی آقای خاتمی امکان حضور ندارد این تقریبا تکلیف سیاسی موجود را مشخص کرده. گمان میکنم آقای خاتمی همچنان جانب جامعه مدنی را گرفتهاند و طبیعتا این خوشایند بیت رهبری نیست و شخص رهبر جمهوری اسلامی و تمرکز ایشان بر استانداردهای انتخابات آزاد، سالم و عادلانه و اینکه باید یک شرایطی مهیا باشد که از جمله اینها را در بیانیه مشهورشان در قبل از انتخابات مجلس نهم هم ابراز کردند. عملا بازخوانی همان مواضع آقای میرحسین موسوی هست یا به تعبیری تاکید بر مواضعی است که سه دهه است نیروهای اصلاحطلبی در ایران ابراز کردند.
مشابهت سازی میکنم من با همان شروطی که نهضت آزادی ایران مرحوم مهندس بازرگان از سال ۶۰ تا سال ۷۲ که مهندس بازرگان در قید حیات بود در چهار انتخابات مکرر تاکید داشت و البته در دو انتخابات آن آقای مهندس بازرگان خودش را در معرض داوری شورای نگهبان قرار داد. در دو انتخابات، نه. کنار کشید و همان حوزه گفتمانی جامعه مدنی ایستاد. این به نظر میرسد که آقای خاتمی در انتخابات آتی هم یک چنین رویکردی را انتخاب کردند. که البته خوشایند برخی از لایههای اصلاحطلبی نیست.
اما بیگمان کسانی که باور دارند به فضای جنبش سبز و ادامه دارند میدهند مطالبات آقای موسوی کروبی را من گمان میکنم خیلی همدل باشند با آقای خاتمی و از این رویکرد خوشحال.
آقای نگهدار، آقای محمد خاتمی هیچگاه از دادن رای پرهیز نکردند. چنانکه خیلی از رهبران سیاسی جمهوری اسلامی ایران چنین کاری را نمیکنند. ولی مساله نامزد معرفی کردن مطرح است. از این گفته آقای خاتمی چه برداشتی را میشود کرد. آیا زود است که الان نتیجهگیری شود یا الان به یک تفسیر رسید درباره این که رفتار انتخاباتی این رگه از اصلاحطلبان چه خواهد بود و واکنش رگههای دیگر چیست؟
برداشتهایی که فعالان سیسی، ناظران امور یا تحلیلگران از وضعیت موجود ارائه میدهند البته یک سان نیست.
اشاره میکنم به صحبتی که آقای خامنهای مطرح کردند در زمینه نقد کسانی که تاکید دارند بر نقد انتخابات آزاد. واکنش تحلیلگران در سنجش اینکه چه امکانی برای حضور کدام نیروها در صحنه سیاسی مساعد است کاملا متفاوت بود. خود آقای خاتمی اشاره میکند به سخن آقای خامنهای و میگوید رهبر جمهوری اسلامی هم تاکید کرده که انتخابات معلوم است که باید آزاد باشد و در مورد سلامتش هم تعهد کرده که پیگیرانه ادامه خواهد داد. یعنی به نوعی سخن را دلیلی بر شنیدن صدای معترضانی که به انتخابات قبلی معترض بودند تلقی میکند و خیلی از فعالان دیگر به خصوص در رسانههای اینترنتی کاملا برعکس این سخن را یک جوری تعبیر کردند که به معنای این بود که آب پاکی را روی دست کسانی که فکر میکردند تغییری در رویه رهبر جمهوری اسلامی به وجود آمده ریخته شد.
من فکر میکنم هنوز تا این لحظه که ما با هم صحبت میکنیم تکلیف انتخابات آتی روشن نیست و این قبل از اینکه به این معنا باشد که حاکمیت به نوعی دارد راه را برای شرکت اصلاحطلبان در انتخابات نمیبندد یا باز نگاه میدارد به این معناست که گروهبندیهای درون حاکمیت قادر نیستند راه حلی برای انتخابات آتی پیدا کنند. هر نوع راه حلی برای انتخابات آتی پیامدهایی خواهد داشت که مورد طبع و علاقه برگزار کنندگان انتخابات نیست.
و من در پایان این دور از صحبت خودم میخواهم روی این نکته تاکید کنم که رسیدن اصلاحطلبان به اجماع در مورد این که چه کسی و با کدام برنامه میتواند معرفی شود به جامعه و حکومت برای شرکت، آن فرد و آن برنامه قبل از اینکه بستگی داشته باشد به فشارهای حکومتی، بستگی دارد به علاقه، درایت، تدبیر و توانمندی حلقههای مختلف اصلاحطلبی برای این که به این اجماع برسند. من این را به شرایط سیاسی موکول نمیکنم. معرفی کسی با برنامه روشنی برای حل مساله مرکزی کشور که مثل تحریمها و وضع اقتصادی است.
آقای شریعتمداری، اگر چنانکه محمد خاتمی ذکر کرده، شرایطی فراهم شود برای اینکه اصلاحطلبان بتوانند رای معنیدار خودشان را بدهند در آن صورت واکنش نیروهایی که خارج از دایره حاکمیت هستند به مواضعی مثل مواضع محمد خاتمی چیست؟ یا اینکه هنوز زود است که چنین پرسشی اصلا مطرح شود؟
سابقه انتخابات در جمهوری اسلامی این بار را به رای دادن یا ندادن تحمیل میکند که رای افراد شاخصی مانند آقای خاتمی نه رای به کاندیداهای ارائه شده که بیعت با ولی فقیه یا استنکاف از بیعت است. و این واقعیت است که برای آنها این تصمیمگیری را بسیار سخت میکند. یعنی آقای خاتمی در تصمیمگیری خودش نه فضای سیاسی موجود و نه پایگاه اصلاحطلبان و رویکرد جدید جامعه محور خودش بر دوشش سنگینی میکند بلکه این واقعیت که با استنکاف از رای دادن در مقابل ولی فقیه قرار خواهد گرفت و جزء نیروهایی محسوب خواهد شد که دیگر هیچ مقطع مشترکی با نظام جمهوری اسلامی که ولی فقیه همه آن را از آن خودش میداند و هر چند نیست، نخواهد داشت.
امروز اصلاحطلبان که دیگر از لحاظ مفهومی چیزی در گفتمان اصلاحطلبی ندارند و فقط یک هویت برای آنها باقی مانده یا باید به مفهوم اصلاحطلبی یعنی رویکرد به خواستهای جامعه برای گذار مسالمت آمیز از استبداد به دموکراسی روی بیاورند و سیاستهای جامعه محور پیش بگیرند و این ریسک را به جان بخرند که موقعی که رای دادن تغییر مهمی در فضای سیاسی ایجاد نکند در مقابل ولی فقیه بایستند و به او «نه» بگویند و برای برآورد چنین شرایطی هنوز زود است به خاطر اینکه این انتخابات قابل پیشبینی نیست.
ولی داشتن چنین جراتی و داشتن چنین ارادهای خواست مردم از چهرههای شاخصی مانند آقای خاتمی است. و این تصمیم برای ایشان تصمیم آسانی نیست. برای اینکه به نظامی که عمری به آن دل باختند و جوانی در پای آن گذاشتند و خوب و بد آن در کارنامه آن ثبت است باید یا یک بار علاوه بر اینکه نظام به آنها پشت کرده آنها هم به نظام پشت کنند و به آقای خامنهای... یا باید به جان بخرند که به تدریج پایههای خودشان را به جز اندکی که به هر صورت و در هر شرایطی حامی آنها خواهند بود از دست بدهند. و به گمان من اگر چنین تصمیمی را مجبور شوند بگیرند در هر صورت یعنی در صورت شرکت در انتخابات یا عدم شرکت در انتخابات یکپارچه نخواهند بود.
آقای کاظمیان، جمعبندیتان را ارائه دهید در مورد تاثیر حرفهای محمد خاتمی بر روی شرایط پیش از انتخابات با توجه به تمایز میان نظر شما و نظر آقایان شریعتمداری و فرخ نگهدار.
با توجه به اینکه به هر حال آقای خاتمی شرایط موجود را در فاصله مخصوص ارزیابی کردند آن لوازم انتخابات آزاد و سالم، طبیعتا هر نامزدی که خودش را منتسب کند به حوزه گفتمان اصلاحطلبی نمیتواند پشتوانه اجتماعی معنیدار داشته باشد. مثلا حتی کسی مثل آقای عارف میگوید اگر بتوانم ده در صد افزایش بدهم میزان مشارکت را در انتخابات حاضر میشوم و دنبال گرم کردن انتخاباتم. این تعبیر خود ایشان است به طور دقیق.
ولی اگر آقای خاتمی که به عقیده من در حال حاضر محبوبترین چهره سیاسی در ایران هستند و تنها کسی است که میتواند تغییر معنیداری ایجاد کند در میزان مشارکت مردم در پای صندوقهای رای البته به جز آقای موسوی و کروبی که در حصرند، ایشان اگر بخواهند حضور پیدا کنند در انتخابات باید توضیح دهند به مردم که چطور میشود در انتخاباتی مشارکت کرد که دو نامزد قبلی آن در حصر و حبس اند. چطور میشود در انتخاباتی شرکت کرد که میلیونها شهروند به آن معترض شدند و حضور آنها در پای صندوقهای رای در سال ۸۸ مورد خیانت و تجاوز دستگاه سرکوب حکومت قرار گرفت و بیاعتنا به اعتراض و پرسش آنها روندهای رسمی طی شد.
حضور آقای خاتمی اگر بدون پشتوانه اجتماعی صورت بگیرد و نتواند نیرویی اجتماعی را بسیج کند که خودش را تحمیل کند در شکل برگزاری انتخابات به حاکمیت، آن هم بیثمر خواهد بود.
من گمان میکنم که مبتنی بر همین مفروضات است که اساسا آقای خاتمی هم هیچ رغبتی به حضور در انتخابات نشان نمیدهند به عنوان یک نامزد مگر اینکه شرایط دگرگون شود که هیچ چشماندازی برایش متصور نیستیم ما.
من همدلم با اینکه اگر کسی قرار است نامزد شود باید اجماع پیرامونش صورت بگیرد ولی صرف این اجماع اگر رویکردی مبتنی بر جنبش اجتماعی نداشته باشد نمیتواند موفق باشد. آقای خاتمی مداری از رفتار سیاسی را انتخاب کردهاند که فاصله دارد با آن چیزی که آقای موسوی و آقای کروبی اتخاذ کردند.
به خاطر این من شخصا به عنوان ناظر احساس رضایت میکنم اگر همین که ایشان نامزد نشوند در انتخاباتی که فرمایشی و نمایشی است. همه افکار عمومی در داخل و خارج متوجه شوند که آن چیزی که در ایران گذشته فقط یک نمایش است و به تعبیر آقای موسوی تلاش اقتدارگرایان برای شکلدهی یک کره شمالی با بزک دموکراسی در ایران...
آقای نگهدار، شما هم با پیشنهاد رفتار انتخاباتی آقای کاظمیان برای آقای محمد خاتمی و حامیانش موافقید که چه نوع باشد و چه نوع نباشد در انتخابات آینده؟
پیشبینی و ارزیابی آقای کاظمیان از وضعیت سیاسی به نظر من در نهایت بحث سیاه آیندهای که ممکن است پیش روی ایران قرار گیرد نظر ایشان قرار میگیرد. یعنی تصوری که از پیامدهای این انتخابات خواهند داشت.
اگر ما بخواهیم تمام امکانات تاثیرگذاری مثبت بر شرایط سیاسی کشور را به خصوص وقتی که به ثول آقای خاتمی با چالشهای بزرگ بینالمللی مواجه هستیم سیاهترین سناریو را تصویر کنیم آن سناریویی است که مجموعه طیفهای اصلاحطلب نومید هستند و حاکمیت هم از رسیدن به یک توافقی برای برگزاری رقابت جدی بین گروههایی که شدیدا با هم درگیر هستند عاجز میماند و در آخرین لحظه رهبر تصمیم میگیرد که فلان فرد به ضرب و زور تحمیل ملت شود و پیامد این انتخابات چه در عرصه روابط بینالمللی و چه در عرصه روابط دولت ملت فاجعه بزرگ برای کشور را من تردید ندارم که رقم خواهد زد.
امروز ما در شرایطی نیستیم که بپذیریم که این تنها گزینه پیش روی ما طیفهای ناراضی و منتقد وضع موجود هست. هنوز این راهها باز است و اگر تفاوتی در زاویه نگاه به صحنه سیاسی بین آنچه که من گفتم و آنچه که آقای کاظمیان گفت بخواهیم جستجو کنیم البته علاوه بر این که طیف وسیعی از دیدگاهها و نقطه نظرها اشتراک نظر وجود داشت چه بین صحبتهای آقای کاظمیان و من و چه صحبتهای آقای شریعتمداری با من، نقطه تفاوت را اگر شما بخواهید انگشت بگذارید امکاناتی به نظر من هنوز باز هست و منشاء این امکانات هم شکافهای درون حکومت و میزان آگاهی سیاسی نهفته در جامعه است که ما را از توسل به بدترین گزینه یا پذیرش بدترین گزینه که تحریم و یک حکومت ناثبات در آینده هست از این یک کمی دور میکند.
در مورد صحبتهایی که آقای شریعتمداری گفتند در این مورد هم من فکر میکنم ایشان یک ایراد ساختاری در درون نظام جمهوری اسلامی ایران به درستی میبینند که آن ایراد باعث میشود که با معیارهای شناخته شده بینالمللی در مورد ضوابط انتخابات آزاد سازگاری نداشته باشد و آنچه که محصول این انتخابات خواهد بود یک چیزی که قابل پذیرش برای طیف وسیعی از نیروهای سیاسی باشد نیست. لذا انتظار ندارند که اصلاحطلبان در چارچوبه قانون اساسی بتوانند دست به عملی بزنند که این وضعیت را تغییر دهد.
از نظر من جمهوری اسلامی ایران از ابتدای تاسیسش تا امروز با این تنگناها مواجه بوده ولی ظرفیتهایی چه در درون نظام و چه درون جامعه همواره وجود داشته که امکان گشایش فضای سیاسی امکان مشارکت بیشتر و امکان برگزاری انتخابات پرشور با حضور اکثریت جامعه را از بین نبرده. این امکانات اکنون تضعیف شده به دلیل حوادثی که پیش آمده. همچنان میتوان برای تغییر رفتار حاکمان با قانون و با مردم و با مخالفان تدبیرهای اصلی مخالفان سنجیده شود که موثر واقع شود و فضای کشور را بتواند تغییر دهد.
آقای شریعتمداری، چنان که آقای فرخ نگهدار میگویند امکان تغییر رفتار حاکمان در شرایط پیش از انتخابات برای فراهم کردن زمینه یک انتخابات سالم هست یا آنچنان که آقای کاظمیان میگویند شما هم ممکن است فکر کنید که یک خطر بزک کردن نظام هست؟
نه خیر. من تفاوتم را با دو گوینده محترم باید اینجا تاکید کنم و آن این است که درست است که رفتار حاکمان ممکن است در فضای انتخاباتی آینده تغییر کند ولی این نه به علت اراده آنها بر تغییر بلکه به علت جبری است که به آنها تحمیل میشود که حاکمان فصل الخطاب خودشان را از دست دادهاند و این تغییر اراده تمرکزی ندارد. این شرایط سیاسی جهانی، شرایط سیاسی داخلی است که این تغییر را به آنها ممکن است تحمیل کند.
بنابراین و به این دلیل که گفتم اولا انتخابات رقابتی به معنی رقابت جناحهای داخلی نظام امری است منتفی. انتخابات آینده یا فرمایشی است یا چنانچه از هم اکنون پیداست گفتمان انتخابات آزاد و منصفانه با معیارهای بینالمللی و نظارت نیروهای بیطرف گفتمان برتر است و موضوع انتخابات آتی دو محور خواهد داشت. یکی اتکا به انتخابات آزاد و منصفانه و دیگری چالش بر حول مذاکره با آمریکا و رفع تحریمها. و این است که جامعه سیاسی ایران و جامعه حکومت را هر دو را پولاریزه خواهد کرد.
به هیچ وجه صحبت آقای فرخ نگهدار عملی نیست. به این معنا که دیگر بازگشت به انتخابات رقابتی و تجدید فضای گذشته ممکن نیست. ولی آنچه که آقای کاظمیان میگویند یک سناریو است و ممکن است حکومت زورش نرسد و جامعه درش نشاطی پیدا شود، انتخابات آزاد و منصفانه فرادستی پیدا کند و حداقل پیششرطهای انتخابات آزاد در محدوده مهمی مانند آزادی زندانیان سیاسی، آزادی مطبوعات و آزادی تحزب به مراتبی از توفیق خودش دست پیدا کند. ولی به هر صورت آنچه که آقای نگهدار میگویند از لحاظ تاریخی زمانش سپری شده و اگر با ملاک ایشان نگاه کنیم آقای خاتمی هم دچار رادیکالیزم و تندروی است و باید مقداری آرامتر حرکت میکرد.